مابعد الطبیعه یا ماورا الطبیعه
غالباً مردم نسبت به کلمه "مابعدالطبیعه" دچار سوء تفاهم می شوند. متافیزیک یا "مابعدالطبیعه" به هیچ روى دلالت به امور ماورایى نمى کند.
اصطلاح یونانى ta meta ta phusica یعنى " آن چیزهایى که پس از طبیعیات مى آید " نام کتابى از ارسطو است. قضیه این است که تنظیم کننده نوشته هاى ارسطو ، در قرن اول میلادى تصمیم گرفت این نوشته ارسطو را پس از کتاب "طبیعیات" بیاورد، گو اینکه مفاد این کتاب دانشى است که ارسطو به نام هاى "سوفیا" (حکمت) ، "پروته فیلوسوفیا" (فلسفه اولى) و "تئو لو گیکه" (خداشناسى) معرفى مىکند و متناظراً موضوع آن را "وجود بماهو وجود" ، "مبادى و علل نخستین" و "وجود الهى" مى داند. (نک: اکرمى/ «کانت و ما بعد الطبیعه»).
به هر روی مابعدالطبیعه و ماوراءالطبیعه یکى نیستند. این که کانت هیچگاه ازدواج نکرد تا پایان جز با "مابعدالطبیعه" با کس یا شىء دیگرى رابطه عاشقانه نداشت ، بدین معنى نبود که دغدغه کانت امور ماوراى طبیعى بود. سروکار داشتن با مابعدالطبیعه به معناى دلمشغولى با ارواح و موجودات فرازمینى نیست، اتفاقاً مابعدالطبیعه دانان عموماً با مقولاتى «منطقى» دست و پنجه نرم مى کنند.
از زمان ارسطو مابعدالطبیعه به عنوان رشته اى شناخته شده که هدفش به دست دادن شرح و توصیفى از ساختار بنیادین واقعیت است و از همین جا در مقابل معرفت شناسى (epistemology) قرار مى گیرد. معرفت شناسى به عنوان رشته اى فلسفى که از امکان و ماهیت معرفت بشرى سئوال مى کند. البته این تمایزگذارى میان مابعدالطبیعه و معرفت شناسى همیشه مصداق ندارد و همانطور که خواهیم دید به خصوص در نزد کانت این دو رشته یکى مى شوند.
واژه مابعدالطبیعه در نزد ارسطو در دو معنا به کار مى رود: یک دانش "وجود بما هو وجود" و دیگرى دانش "علل نخستین".
در معناى نخست مابعدالطبیعه دانشى عام است که موضوع آن تمام موجودات است ، موجودات از آن حیث که موجودند. از این رو مضامینى از قبیل وحدت یا اینهمانى ، تفاوت و شباهت را که قابل اطلاق به تمام موجودات است ، مورد مطالعه خود قرار مى دهد. به عبارت دیگر در این معنا "مابعدالطبیعه" دانش مقولات است. انواع (kinds) بنیادینى که کلیه موجودات تحت ذیل آنها قرار مى گیرند.
در معناى دوم مابعدالطبیعه دانشى خاص است که دیگر سر و کارش با تمام موجودات نیست و موضوع مورد علاقه اش علل نخستین است. در این حالت مضامینى از قبیل محرک نامتحرک (یا خداوند) به موضوع اصلى این دانش بدل مى شود. در این معنا بود که مابعدالطبیعه در نزد فیلسوفان مسلمان و مسیحى به الهیات فلسفى مشهور گردید.